تاریخ طبابت در افغانستان از پیش از اسلام تا کنون - فصل دوم
در سایه مناره ها و در امتداد مدارس
طب اسلامی در افغانستان: خاستگاهها، طبیبان برجسته، و تأثیر تمدنهای اسلامی
وقتی نخستین کاروانهای اسلام از حجاز به سوی خراسان روانه شدند، تنها پیام ایمان را با خود نداشتند؛ بلکه حامل دانشی بودند که در دل آیات و احادیث، در سخنان پیامبر، و در نسخههای حکمای عرب و ایرانی نهفته بود. افغانستان، در قرن هفتم میلادی، دروازهای شد برای ورود این دانش—و طب اسلامی، در سایه منارههای بلخ، هرات، و غزنه، شکوفا شد.
🕌 ورود اسلام؛ آغاز فصل تازهای در درمان
با گسترش اسلام، طبابت دیگر فقط تجربه نبود؛ بلکه به علم بدل شد. آموزههای قرآنی درباره پاکیزگی، تغذیه، و درمان، همراه با احادیث نبوی درباره حجامت، فصد، و مزاج، پایهگذار نظامی شدند که در مدارس خراسان تدریس میشد.
در بلخ، طبیبان با نسخههای یونانی و آیورودا آشنا بودند؛ اما حالا، با متون عربی و تفاسیر اسلامی، درمان را نه فقط جسمی، بلکه روحی میدیدند. طب اسلامی، در افغانستان، تلفیقی شد از سنتهای بومی، یونانی، هندی، و آموزههای اسلامی—و این تلفیق، بهزودی به شکوفایی انجامید.
👨⚕️ طبیبان برجسته؛ ستارگان در آسمان دانش
در هر شهر، طبیبانی ظهور کردند که نهتنها درمانگر، بلکه مؤلف، مدرس، و مصلح بودند:
شهر | طبیبان برجسته | ویژگیها و نقشها |
هرات | حکیم عبدالرحمن هروی | متخصص داروسازی، نسخهنویسی با تأثیر از ابنسینا |
غزنه | اطبای دربار محمود غزنوی | ترجمه متون یونانی و عربی، حمایت از طب تجربی |
بلخ | حکیمان بلخی | پیوند طب اسلامی با سنتهای زرتشتی و یونانی |
مرو | اطبای مدرسه مرو | آموزش طب در مدارس دینی، تألیف رسالههای طبی |
بخارا | طبیبان دربار سامانی | تدوین متون طبی، ارتباط علمی با بغداد عباسی |
کابل و بامیان | طبیبان محلی | تلفیق طب اسلامی با دانش بودایی و آیورودا |
در میان این بزرگان، نامهایی جاودانه شدند:
- ابوبکر ربیع ابن احمد اخوینی بخاری، نویسنده نخستین رساله طبی فارسی هدایت المتعلمین فی طب، که نسخههای آن هنوز در کتابخانههای آکسفورد، استانبول و تهران نگهداری میشود.
- سید اسماعیل جرجانی، مؤلف ذخیره خوارزمشاهی، که در خوارزم (اوزبکستان کنونی) طب را به زبان فارسی نهادینه کرد.
- بوعلی سینای بلخی، که با قانون در طب، قرنها مرجع درمان در شرق و غرب شد.
🌍 تأثیر تمدنهای اسلامی و منطقهای؛ افغانستان در قلب تبادل دانش
افغانستان، در این دوره، نه فقط گیرنده دانش، بلکه انتقالدهنده آن بود. تمدنهای اطراف، هر یک نقشی در شکلگیری طب اسلامی در این سرزمین داشتند:
- ایران صفوی و ساسانی: انتقال دانش داروسازی و تشریح از طریق متون فارسی و عربی.
- هند اسلامی (گورکانیان): تأثیر آیورودا و طب یونانی در نسخهنویسی و درمانهای گیاهی.
- بغداد عباسی: ترجمه متون یونانی، تأسیس بیمارستانهای نمونه که الگو برای مدارس طبی افغانستان شد.
- ماوراءالنهر و خراسان: نقش بخارا، سمرقند و مرو در تربیت طبیبان و انتقال دانش به بلخ و هرات.
- ترکیه عثمانی و شام: تأثیرات محدود در زمینه جراحی و ابزارهای طبی، بیشتر در دورههای متأخر.
📚 منابع و روشهای درمانی؛ از مزاج تا نسخه
در مطبهای هرات و بلخ، نسخههایی نوشته میشدند که ترکیبی بودند از تجربه، حدیث، و علم. درمانهای رایج شامل:
- گیاهدرمانی، حجامت، فصد، و رژیمدرمانی بر اساس مزاجشناسی.
- استفاده از آثار ابنسینا، رازی، زکریای قزوینی، ابوبکر ربیع ابن احمد اخوینی بخاری , سید اسماعیل جرجانی و دیگر حکمای اسلامی.
- نسخهنویسی بر پایه قرآن، حدیث، و تجربه بالینی.
یکی از چهرههای برجسته این دوره، زکریای قزوینی بود—گرچه بیشتر بهعنوان جغرافیدان شناخته میشود، اما در اثر عجائب المخلوقات، اطلاعاتی دقیق درباره خواص گیاهان، مزاجها، و درمانهای سنتی ارائه داد. او، با تلفیق علم، روایتهای دینی، و مشاهدات تجربی، نقش مهمی در انتقال دانش طبی به زبان فارسی ایفا کرد.
✨ نتیجهگیری: طب اسلامی؛ پیوند عقل، ایمان و تجربه
طب اسلامی در افغانستان، نهتنها ادامه سنتهای پیشین بود، بلکه آغازگر عصری شد که در آن درمان، با اخلاق، علم، و ایمان درآمیخت. این دوره، طبیبان را از درمانگر به معلم، مؤلف، و مصلح بدل کرد—و افغانستان را به یکی از مراکز مهم طب اسلامی در جهان اسلام تبدیل ساخت.
مکاتب طبی اسلامی و تفاوتهای منطقهای
در مسیر کاروانهای دانش، از بلخ تا بخارا
در روزگاری که خراسان بزرگ چون قلب تپنده جهان اسلام میتپید، طب اسلامی در افغانستان نهتنها زنده بود، بلکه میدرخشید. این سرزمین، با شهرهایی چون بلخ، هرات، مرو، نیشابور، بخارا و سمرقند، به کارگاه بزرگ دانش بدل شد—جایی که نسخهها نوشته میشدند، داروها ترکیب میگشتند، و طبیبان، چون شاعران، دربارها را با علم خود میآراستند.
🏛 ۲.۱. مراکز علمی؛ جایی که علم و ایمان درآمیختند
در حجرههای مدارس بلخ، شاگردان با آثار ابنسینا و رازی آشنا میشدند. طبیبان بلخی، با مهارت در داروسازی و نسخهنویسی، نسخههایی مینوشتند که بوی کوهستان و حکمت داشت.
در هرات، تحت حمایت شاهرخ میرزا، دارالشفاهایی تأسیس شد که در آن، حکیم عبدالرحمن هروی، با دقتی شاعرانه، داروهای ترکیبی میساخت. در کنار او، شاعران و نقاشان نیز بودند—طب، در این شهر، بخشی از فرهنگ بود.
مرو و نیشابور، مراکز ترجمه متون یونانی بودند. در این شهرها، طب اسلامی با فلسفه یونانی درآمیخت و به زبان فارسی بازنویسی شد.
در بخارا و سمرقند، دربار سامانیان و تیموریان، طبیبان را چون گوهر میپروراندند. بخارا، محل تدریس آثار ابنسینا بود و جایی که اخوینی بخاری نخستین رساله طبی فارسی هدایه المتعلمین فی الطب را تألیف کرد—رسالهای که هنوز در کتابخانههای آکسفورد، استانبول و تهران نگهداری میشود.
📚 ۲.۲. تفاوتهای منطقهای؛ درمان در آیینه فرهنگ و جغرافیا
در افغانستان، طب اسلامی با رنگ و بوی محلی آمیخته شد. هر منطقه، با توجه به منابع طبیعی، باورهای فرهنگی، و ارتباطات علمی، روش درمانی خاصی را پرورش داد:
منطقه | ویژگیهای طبی | منابع غالب | روشهای درمانی رایج |
بلخ | تلفیق طب اسلامی با آیورودا | آثار ابنسینا، طب هندی | گیاهدرمانی، فصد، حجامت |
هرات | تمرکز بر داروسازی و نسخهنویسی | قانون ابنسینا، آثار رازی | داروهای ترکیبی، مزاجشناسی |
غزنه | ترجمه متون طبی از عربی و یونانی | طب یونانی، طب اسلامی | درمان تجربی، آموزش درباری |
کابل و بامیان | تأثیر بودیسم و آیورودا | طب بودایی، طب اسلامی | مراقبت روحی، رژیمدرمانی |
مرو و بخارا | آموزش رسمی در مدارس | طب عباسی، طب یونانی | تدریس نظری، درمان بالینی |
در بلخ، طبیب با گیاهان کوهستانی نسخه مینوشت؛ در کابل، درمانگر با مراقبه و رژیمدرمانی، روح بیمار را آرام میکرد؛ و در هرات، نسخهنویسی با دقتی چون شعر انجام میشد.
🧠 ۲.۳. دربارها؛ پناهگاه دانش و درمان
اگر طب اسلامی در افغانستان شکوفا شد، یکی از دلایل آن حمایت دربارها بود. شاهان، نهتنها جنگسالار، بلکه حامیان دانش بودند:
- سامانیان، در بخارا، طبیبان را چون گوهر میپروراندند. ابنسینا، در همین فضا، رشد کرد و قانون در طب را نوشت. اخوینی بخاری نیز در همین بستر، نخستین رساله طبی فارسی را تألیف کرد.
- غزنویان، در غزنه، ترجمه متون طبی و تربیت طبیبان درباری را رایج ساختند. دربار محمود غزنوی، محل گفتوگوی حکیمان و مترجمان بود.
- تیموریان، در هرات، دارالشفاها را در کنار مدارس هنری تأسیس کردند. طبیبان، در کنار شاعران و نقاشان، بخشی از منظومه فرهنگی بودند.
- صفویان و گورکانیان، در دورههای بعدی، طب اسلامی را با طب ایرانی و هندی تلفیق کردند و آن را به افغانستان نفوذ دادند.
✅ نتیجهگیری: طب اسلامی؛ روایت تنوع و تلفیق
مکاتب طبی اسلامی در افغانستان، با بهرهگیری از مراکز علمی خراسان، حمایت درباری، و تلفیق سنتهای منطقهای، به نظامی چندلایه و پویا تبدیل شد. این تنوع، نهتنها درمان را ممکن ساخت، بلکه آن را به بخشی از فرهنگ، هنر، و هویت علمی افغانستان بدل کرد—روایتی که در دورههای صفوی، گورکانی، و سپس معاصر نیز ادامه یافت
منابع :
- Gutas, Dimitri. Avicenna and the Aristotelian Tradition: Introduction to Reading Avicenna's Philosophical Works. Leiden: Brill, 2001.
- Nasr, Seyyed Hossein. Science and Civilization in Islam. Cambridge: Harvard University Press, 1968.
- Ullmann, Manfred. Islamic Medicine. Edinburgh: Edinburgh University Press, 1978.
- Ibn Sina. The Canon of Medicine. Translated by Laleh Bakhtiar. Chicago: Kazi Publications, 2000.