بازسازی در سایه بحران
بخش اول: ورود مؤسسات خارجی؛ امید در میان ویرانه‌ها
با سقوط دولت داکتر نجیب الله و ورود مجاهدین به صحنه سیاست کشور در سال 1370، نظام صحی و تعلیمی افغانستان به‌کلی از هم پاشید, جنگ های جناحی , مداخله بی حد و حصر د ر سیستم آموزشی و صحی، حذف ساختارهای علمی، کشور را به یکی از تاریک‌ترین دوره‌های تاریخ خود وارد کرد. اما در همین دوران، نخستین نشانه‌های بازسازی نیز پدیدار شد—نشانه‌هایی که بیشتر از بیرون می‌آمدند تا از درون.

🏥 ورود مؤسسات بین‌المللی

با وجود محدودیت‌ها و مشکلات، برخی مؤسسات خارجی مانند ICRC، WHO، و MSF تلاش کردند خدمات ابتدایی صحی را در مناطق مختلف حفظ کنند.

این مؤسسات، بیشتر در مناطق غیرمرکزی یا در تعامل با رهبران محلی فعالیت می‌کردند و تمرکزشان بر کمک‌های بشردوستانه بود.

خدمات شامل واکسیناسیون، درمان بیماری‌های واگیر، و تأمین دواهای اولیه بود، اما با محدودیت‌های شدید فرهنگی و امنیتی مواجه بودند.

📉 چالش‌های ساختاری

نبود دولت مرکزی مؤثر، باعث شد که مؤسسات خارجی نتوانند برنامه‌های درازمدت را اجرا کنند.

هماهنگی میان مؤسسات، وزارت صحیه (که عملاً فلج شده بود)، و نهادهای محلی وجود نداشت.

بسیاری از پروژه‌ها، به‌صورت موازی و بدون نظارت علمی اجرا می‌شدند، که باعث اتلاف منابع و کاهش اثربخشی گردید.

🧠 تأثیر بر آموزش طبی

مؤسسات خارجی، گرچه در بخش خدمات درمانی فعال بودند، اما در حوزه آموزش طبی نقش محدودی داشتند.

هیچ برنامه‌ای برای ارتقاء ظرفیت علمی استادان یا محصلین وجود نداشت.

تحقیق علمی، به‌کلی حذف شده بود؛ و هیچ نهاد مشوق تحقیق و نشر آثار علمی به چشم نمی‌خورد.

⚖️ تضادهای فرهنگی و سیاسی

برخی مؤسسات با دیدگاه‌های حقوق بشری وارد افغانستان شدند، اما با مقاومت شدید قوماندانان محلی مواجه گردیدند.

در مواردی، فعالیت‌های آنان متوقف شد یا کارمندان‌شان بازداشت شدند.

این تضاد، باعث شد که مؤسسات خارجی بیشتر به فعالیت‌های غیرآشکار و محدود بسنده کنند.

بخش دوم: ورود طالبان , تحصیل در سایه شلاق
با سقوط مجاهدین , دور جدیدی در نظام صحی کشور آغاز گردید, دختران از تحصیل باز ماندند , تعداد زیادی از اساتید و محصلین به خارج از کشور فرار کردند و نظام آموزشی به شدت تحت تأثیر آموزش های عقیدتی قرار گرفت , اما با وجود آن تغییراتی در وضعیت اعاشه و اباطه محصلین نیز وارد شد , لیلیه ها گرچند به شدت تحت نظارت بودند اما با بازگشت اعاشه و اباطه به لیلیه ها مقداری از دغدغه ادامه تحصیل محصلین کاهش یافت , مؤسسات بین المللی گرچند دچار مشکلاتی بودند اما خدمات محدود برای مؤسسات صحی ارائه میکردند.

در این دوره تعدادی از محصلین کابل و ولایات به دانشگاه ها و دانشکده های خودشان بازگشتند و فشار از روی دوش دانشکده طب مزار کاهش یافت.

با وجود این ضعف بنیادین تحصیلی محصلان که مربوط به نحوه ورود آنان به مراکز تحصیلی شده بود همچنان باعث ضعف این نهادها میگردید و هنوز هم لکچرنوت و حفظ آنها سایه سنگین خود را بر نهادهای تحصیلی افگنده بود و در عین حال توجه خاص به دروس غیر مسلکی باعث گرفتن انرژی از محصلین میشد.

بخش سوم: کنفرانس بن و آغاز بازسازی صحی (۱۳۸۰–۱۳۸۱ خورشیدی)
با سقوط طالبان در اواخر سال ۱۳۸۰ و برگزاری کنفرانس بن، افغانستان وارد مرحله‌ای تازه شد—مرحله‌ای که امید به بازسازی، با واقعیت‌های تلخ نظام صحی و تعلیمی روبه‌رو گردید. در این دوره، دولت موقت به ریاست حامد کرزی شکل گرفت و جامعه جهانی متعهد شد تا در بازسازی افغانستان نقش فعال ایفا کند. اما آنچه در سطح صحی رخ داد، ترکیبی از فرصت، آشفتگی، و چالش‌های ساختاری بود.

🏥 آغاز بازسازی مراکز صحی

پس از سال‌ها جنگ و ویرانی، نخستین اقدام دولت موقت با حمایت سازمان‌های بین‌المللی، بازسازی مراکز درمانی بود.

طبق گزارش BBC، در سال ۱۳۸۱ فعالیت‌های پزشکی و گسترش مراکز درمانی دوباره آغاز شد و تا سال‌های بعد، بیش از ۸۵٪ مردم افغانستان به خدمات ابتدایی صحی دسترسی یافتند.

مراکز صحی دولتی و خصوصی در کابل و ولایات فعال شدند، اما هنوز هم برای امراض جدی، مردم مجبور بودند به ایران و پاکستان سفر کنند.

🧪 ضعف زیرساخت‌های تحقیقاتی و آموزشی

در تمام سال‌های حکومت مجاهدین و طالبان, هیچ رساله علمی قابل قبولی نوشته نشد و سیستم تحقیق علمی به‌کلی حذف شده بود.

با آغاز دولت موقت، هیچ نهاد مشخصی برای تشویق تحقیق و نشر آثار علمی ایجاد نشد؛ و این خلأ تا سال‌ها بعد نیز ادامه یافت.

دانشکده‌های طب، گرچه بازگشایی شدند، اما فاقد منابع، استادان مجرب، و برنامه‌های تحقیقاتی بودند.

👩‍⚕️ بازگشت زنان به نظام آموزشی

یکی از تصمیمات دولت موقت، بازگرداندن زنان به صنوف تعلیمی بود. محصلین اناث که در دوران طالبان حذف شده بودند، به صنوف بالا ارتقاء داده شدند.

این ارتقاء، گرچه از نظر اجتماعی مهم بود، اما از نظر علمی چالش‌برانگیز بود؛ زیرا بسیاری از آنان بدون طی مراحل علمی و آموزشی لازم، وارد مراحل پیشرفته شدند.

این روند، بر کیفیت آموزش طبی تأثیر منفی گذاشت و باعث شد که سیستم صحی از معیارهای واقعی فاصله بگیرد.

📉 چالش‌های هماهنگی با مؤسسات خارجی

مؤسسات خارجی گرچه در بازسازی نقش داشتند، اما نبود هماهنگی با وزارت صحیه و نهادهای علمی، باعث شد که بسیاری از پروژه‌ها به‌صورت موازی و غیرمؤثر اجرا شوند.

برخی مؤسسات، بیشتر بر خدمات درمانی تمرکز داشتند و نقش آنان در آموزش طبی و ارتقاء ظرفیت علمی بسیار محدود بود.

در مجموع، کنفرانس بن و آغاز حکومت کرزی، نقطه‌ای برای بازسازی نظام صحی افغانستان بود، اما این بازسازی با چالش‌های عمیق همراه بود: نبود زیرساخت علمی، ضعف در آموزش، فشارهای روانی، و فقدان نهادهای تحقیقاتی. این دوره، گرچه امیدبخش بود، اما نشان داد که بازسازی واقعی، نیازمند اصلاحات ساختاری و علمی است—نه فقط ساختن ساختمان‌های جدید.

بخش چهارم: ضعف آموزشی گذشته و پیامدهای آن بر نظام صحی نوپا
با آغاز بازسازی پس از سقوط طالبان و تشکیل دولت موقت، افغانستان شاهد رشد سریع مراکز صحی در سراسر کشور شد. این رشد، گرچه در ظاهر نشانه‌ای از پیشرفت بود، اما در باطن، با چالش‌های عمیق علمی و ساختاری همراه بود—چالش‌هایی که ریشه در ضعف آموزشی گذشته داشتند.

🎓 میراث آموزشی فروپاشیده

در دوران آنارشی حزبی و سال‌های جنگ داخلی، آموزش طبی به‌کلی از معیارهای علمی فاصله گرفته بود.

دانشکده‌های طب، فاقد منابع، استادان مجرب، و برنامه‌های تحقیقاتی بودند.

محصلین، بیشتر با حفظ لکچر نوت‌ها و بدون آموزش عملی فارغ می‌شدند؛ و هیچ نهاد اعتباردهی علمی وجود نداشت.

🏥 افزایش آنی مراکز صحی؛ بدون ظرفیت علمی

پس از سال ۱۳۸۱، با حمایت دونرها و مؤسسات خارجی، تعداد مراکز صحی دولتی و خصوصی به‌سرعت افزایش یافت.

طبق گزارش بی‌بی‌سی فارسی، تا سال‌های بعد، بیش از ۸۵٪ مردم افغانستان به خدمات ابتدایی صحی دسترسی یافتند.

اما این گسترش، بیشتر کمی بود تا کیفی؛ زیرا داکتران تازه‌فارغ، فاقد تجربه عملی و آموزش بالینی بودند.

⚠️ پیامدهای ضعف علمی در خدمات درمانی

داکتران جوان، در یک نظام صحی از هم‌پاشیده آموزش دیده بودند؛ و درک درستی از بیماری‌ها، تشخیص، و نظام ارجاع نداشتند.

بسیاری از آنان، حتی با مفاهیم پایه‌ای مانند پروتوکل‌های درمانی، اصول وقایوی، و اخلاق طبی آشنا نبودند.

این ضعف، باعث شد که خدمات درمانی در بسیاری از مراکز، نه‌تنها ناکارآمد، بلکه گاه خطرناک باشد.

🧪 نبود آموزش عملی و تحقیق علمی

در دانشکده‌های طب، آموزش عملی به‌ندرت انجام می‌شد؛ و جسدهای آموزشی، ابزارهای آزمایشگاهی، و مراکز تشریح وجود نداشتند.

تحقیق علمی، به‌کلی حذف شده بود؛ و هیچ رساله‌ای قابل قبول در این سال‌ها نوشته نشد.

این خلأ، باعث شد که نسل تازه‌فارغ داکتران، بیشتر حافظ نوت باشند تا تحلیل‌گر بیماری.

🧠 تأثیر بر اعتماد عمومی

مردم، گرچه به مراکز صحی دسترسی داشتند، اما اعتماد به داکتران جوان پایین بود.

برای بیماری‌های جدی، همچنان سفر به ایران، پاکستان، و هند رایج بود.

این بی‌اعتمادی، ریشه در تجربه‌های تلخ درمان‌های اشتباه، تشخیص‌های نادرست، و نبود نظارت علمی داشت.

در مجموع، ضعف آموزشی گذشته، نه‌تنها بر کیفیت داکتران تازه‌فارغ تأثیر گذاشت، بلکه بر کل نظام صحی نوپای افغانستان سایه انداخت. بازسازی واقعی، نیازمند اصلاحات عمیق در آموزش، تحقیق، و نظارت علمی بود—نه فقط ساختن مراکز جدید.

📌 منبع: بی‌بی‌سی فارسی – پیشینه خدمات بهداشتی در افغانستان

بخش پنجم: فساد اداری و ناامیدی عمومی در نظام صحی نوین
با گسترش مراکز صحی پس از سال ۱۳۸۱، امیدی تازه در دل مردم افغانستان جوانه زد. اما این امید، به‌زودی زیر سایه سنگین فساد اداری، سوءاستفاده‌های مالی، و ناکارآمدی مدیریتی رنگ باخت. نظام صحی، به‌جای آن‌که مأمن درمان و نجات باشد، به میدان رقابت‌های سیاسی، تجارتی، و رانت‌خواری بدل شد.

💸 فساد در نهادهای صحی و تعلیمی

قراردادهای ساخت مراکز صحی، اغلب به شرکت‌هایی واگذار می‌شدند که وابستگی سیاسی داشتند؛ نه تخصص فنی.

تجهیزات طبی، با قیمت‌های چند برابر خریداری می‌شدند؛ اما کیفیت پایین و نبود نظارت باعث می‌شد که بسیاری از آنها بلااستفاده بمانند.

در برخی موارد، مراکز صحی فقط روی کاغذ وجود داشتند؛ اما بودجه‌شان مصرف شده بود.

🧑‍⚕️ ناامیدی در میان کادرهای صحی

داکتران و پرسونل صحی، با معاش‌های پایین، نبود امنیت شغلی، و فشارهای سیاسی مواجه بودند.

بسیاری از متخصصین، یا کشور را ترک کردند یا به بخش خصوصی پناه بردند؛ جایی که فساد کمتر اما دسترسی محدودتر بود.

نبود سیستم شفاف ارتقا، باعث شد که شایسته‌سالاری جای خود را به رابطه‌سالاری بدهد.

🧍‍♂️ بی‌اعتمادی مردم؛ بازگشت به درمان خارجی

مردم، پس از تجربه‌های تلخ در مراکز صحی داخلی، دوباره به درمان در ایران، پاکستان، و هند روی آوردند.

حتی برای بیماری‌های قابل درمان در داخل، ترجیح داده می‌شد که هزینه سفر پرداخت شود تا از اشتباهات طبی در داخل جلوگیری گردد.

این بی‌اعتمادی، نه‌تنها به نظام صحی، بلکه به کل ساختار دولت نوپا آسیب زد.

📉 تأثیر فساد بر بازسازی واقعی

فساد، منابع محدود را به هدر داد؛ و فرصت‌های طلایی برای اصلاحات ساختاری را از بین برد.

بسیاری از برنامه‌های آموزشی، تحقیقاتی، و نظارتی، به‌دلیل نبود شفافیت، ناکام ماندند.

در نتیجه، نظام صحی افغانستان، گرچه از نظر کمی رشد کرد، اما از نظر کیفی، درجا زد یا حتی عقب‌گرد داشت.

بخش ششم: مؤسسات بین‌المللی؛ میان امید، فساد و وابستگی
پس از سال ۱۳۸۱، مؤسسات بین‌المللی با بودجه‌های هنگفت وارد افغانستان شدند تا نظام صحی را از نو بسازند. این ورود، با شعارهایی چون "دسترسی همگانی"، "تقویت ظرفیت داخلی"، و "ایجاد نظام پایدار صحی" همراه بود. اما در عمل، این تلاش‌ها با چالش‌های جدی، فساد گسترده، و وابستگی‌های پنهان مواجه شدند.

🌍 تلاش برای سیستم‌سازی و بهبود خدمات

مؤسسات مانند WHO، UNICEF، USAID، و GAVI نقش کلیدی در طراحی برنامه‌های ملی صحی ایفا کردند.

برنامه‌هایی چون BPHS (Basic Package of Health Services) و EPHS (Essential Package of Hospital Services) برای پوشش سراسری خدمات پایه تدوین شدند.

آموزش کادرهای صحی، ساخت مراکز درمانی، و تهیه واکسن از جمله فعالیت‌های برجسته این نهادها بود.

⚠️ عوامل ناکامی مؤسسات بین‌المللی

نبود هماهنگی میان مؤسسات و وزارت صحت عامه؛ هر نهاد، برنامه‌ای مستقل و گاه متضاد اجرا می‌کرد.

تمرکز بیش از حد بر شاخص‌های کمی (تعداد مراکز، واکسن تزریق‌شده) و غفلت از کیفیت خدمات.

عدم درک زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی افغانستان؛ و اجرای نسخه‌های غربی بدون بومی‌سازی.

💰 گسترش فساد در میان مؤسسات

برخی قراردادها، به شرکت‌های وابسته به کارمندان مؤسسات واگذار می‌شدند؛ بدون رقابت سالم.

گزارش‌هایی از پرداخت معاش‌های نجومی به مشاوران خارجی، در حالی که داکتران داخلی با معاش ناچیز کار می‌کردند.

در مواردی، تجهیزات طبی بی‌کیفیت یا تاریخ‌گذشته وارد کشور شد؛ اما در گزارش‌ها به‌عنوان "دستاورد" ثبت گردید.

🧩 وابستگی‌های پنهان و سیاست‌زدگی

بسیاری از مؤسسات، اهداف سیاسی کشورهای تمویل‌کننده را دنبال می‌کردند؛ نه نیازهای واقعی مردم افغانستان.

تمرکز بر مناطق خاص، به‌دلایل امنیتی یا سیاسی، باعث شد که ولایات محروم همچنان بدون خدمات باقی بمانند.

وابستگی مالی وزارت صحت عامه به دونرها، استقلال تصمیم‌گیری را از بین برده بود.

✅ دستاوردها و چالش‌ها؛ تصویر دوگانه

جنبه

دستاوردها

چالش‌ها

خدمات صحی

افزایش دسترسی به خدمات پایه تا ۸۵٪

کیفیت پایین، نبود نظارت علمی

آموزش

تربیت هزاران داکتر و نرس

نبود آموزش عملی، فرار مغزها

ساختار

تدوین BPHS و EPHS

اجرای ناقص، وابستگی به دونرها

تجهیزات

واردات واکسن و دستگاه‌های طبی

فساد در قراردادها، نبود نگهداری


در مجموع، مؤسسات بین‌المللی نقش مهمی در بازسازی نظام صحی افغانستان ایفا کردند؛ اما نبود شفافیت، فساد، و وابستگی‌های سیاسی باعث شد که این تلاش‌ها نتوانند نظامی پایدار و مستقل ایجاد کنند. بازسازی واقعی، نیازمند اصلاحات درونی، نظارت ملی، و قطع وابستگی‌های خارجی بود.

بخش هفتم: اقتصاد کاذب درمانی، بی‌اعتمادی عمومی و روایت‌های تلخ مردم

در کوچه‌های کابل، هرات، و مزار، قصه‌هایی زمزمه می‌شد که بیشتر به افسانه‌های تلخ شباهت داشتند تا گزارش‌های رسمی. قصه‌هایی از مادرانی که برای درمان فرزندشان خانه فروختند، از داکترانی که نسخه را با قیمت دوا تنظیم می‌کردند، و از بیمارانی که با امید وارد شفاخانه شدند اما با ناامیدی برگشتند. این روایت‌ها، تنها خاطرات شخصی نبودند؛ بلکه بازتابی از شکل‌گیری یک اقتصاد کاذب درمانی در دل نظام صحی افغانستان بودند.

💰 اقتصاد کاذب؛ درمان به مثابه تجارت
با گسترش مراکز صحی خصوصی پس از سال ۱۳۸۱، درمان از یک خدمت انسانی به یک تجارت سودآور بدل شد. دواخانه‌ها، دواهای بی‌کیفیت و تاریخ‌گذشته را با تبلیغات رنگارنگ عرضه می‌کردند. مراکز خصوصی، بدون نظارت علمی، قیمت‌های نجومی برای خدمات ابتدایی تعیین می‌کردند. داکترانی که تازه فارغ شده بودند، گاه به‌جای تشخیص علمی، به نسخه‌نویسی تجارتی روی می‌آوردند—با ارجاع بیماران به لابراتوارها و دواخانه‌های خاص برای دریافت کمیشن.

🧳 مهاجرت درمانی؛ فرار از نظام داخلی
طبق آمار وزارت صحت عامه در سال ۱۳۸۸، بیش از 85٪ مردم افغانستان به خدمات ابتدایی صحی دسترسی داشتند. اما این رقم، بیشتر روی کاغذ معنا داشت. در عمل، برای بیماری‌های جدی، مردم ترجیح می‌دادند به ایران، پاکستان، و هند سفر کنند. در سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، تخمین زده می‌شد که سالانه بیش از ۵۰ هزار افغان برای درمان به خارج سفر می‌کنند—با هزینه‌هایی که گاه از ۲ تا ۵ هزار دالر فراتر می‌رفت.

📺 رسانه‌های کم‌تجربه و گاه مغرض
رسانه‌ها، به‌جای تحلیل علمی، بیشتر به انتشار روایت‌های احساسی پرداختند. گزارش‌هایی از مرگ بیماران به‌دلیل اشتباهات طبی، بدون بررسی دقیق، منتشر می‌شدند. برخی رسانه‌ها، با انگیزه‌های سیاسی یا تجارتی، مراکز خاص را تبلیغ می‌کردند و دیگران را تخریب. نبود خبرنگاران تخصصی در حوزه صحت، باعث شد که فضای رسانه‌ای، بیشتر به تشویش ذهنی مردم دامن بزند تا آگاهی‌بخشی.

🗣️ روایت‌های مردمی؛ حافظه جمعی از ناکامی‌ها
در محافل خانوادگی، داستان‌هایی از درمان‌های اشتباه، تشخیص‌های نادرست، و رفتارهای غیرحرفه‌ای بازگو می‌شدند. این روایت‌ها، به حافظه جمعی بدل شدند؛ حافظه‌ای که نسل جوان را از اعتماد به نظام صحی داخلی بازداشت. در شبکه‌های اجتماعی، داستان‌های درمان‌های ناکام، بیشتر از موفقیت‌ها بازنشر می‌شدند—و این خود، به تقویت بی‌اعتمادی کمک می‌کرد.

⚖️ عوامل جانبی مؤثر بر بحران اعتماد

نبود بیمه صحی، مردم را در برابر هزینه‌های درمانی آسیب‌پذیر ساخت.

نبود سیستم شکایت و پاسخ‌گویی، باعث شد که اشتباهات طبی بدون پیگیری باقی بمانند.

مهاجرت متخصصین، خلأ علمی را تشدید کرد؛ و مراکز صحی، بیشتر به داکتران تازه‌فارغ وابسته شدند.

در نهایت، نظام صحی افغانستان در این دوره، به‌جای آن‌که مأمن درمان باشد، به بستری برای تجارت، بی‌اعتمادی، و روایت‌های تلخ بدل شد. بازسازی واقعی، نیازمند بازگرداندن اعتماد عمومی، نظارت علمی، و اصلاح ساختارهای اقتصادی درمان بود.

بخش هشتم: دانشگاه‌ها، میراث سنگین گذشته و نبرد برای اصلاح نظام صحی
در تالارهای دانشگاه‌های طبی افغانستان، دو نسل روبه‌روی هم نشسته بودند. استادانی که از دوران‌های گذشته مانده بودند—با تعلقات حزبی، خاطرات جنگ، و سبک تدریس سنتی—و استادانی که تازه از خارج برگشته بودند، با مدرک‌های معتبر، دیدگاه‌های مدرن، و آرزوی اصلاح. اما این دو نسل، به‌جای همکاری، درگیر تضادهای پنهان و آشکار شدند؛ تضادهایی که ریشه در تاریخ داشت و سایه‌اش بر آینده نظام صحی سنگینی می‌کرد.

🎓 دانشگاه‌ها؛ سنگرهای علمی یا میدان‌های جناحی؟

پس از سال ۱۳۸۱، دانشگاه‌های طبی در کابل، مزار، هرات، و قندهار بازگشایی شدند و محصلین اناث نیز دوباره به صنوف بازگشتند.

اما ساختار علمی این دانشگاه‌ها، همچنان تحت تأثیر میراث گذشته بود: استادانی با تعلقات حزبی، سبک تدریس لکچر نوت‌محور، و مقاومت در برابر تغییر.

استادان تحصیل‌کرده در خارج، گرچه با دانش روز وارد شدند، اما نتوانستند سیستم را تغییر دهند؛ زیرا یا در اقلیت بودند، یا با مقاومت ساختاری مواجه شدند.

⚠️ تضاد میان نسل‌ها؛ مانع اصلاحات علمی

استادان قدیمی، بیشتر به حفظ نظم اداری و روابط جناحی پایبند بودند؛ و تغییر روش تدریس را تهدیدی برای جایگاه خود می‌دانستند.

استادان جدید، با روش‌های بالینی، آموزش مبتنی بر کیس، و تأکید بر تحقیق علمی وارد شدند؛ اما در جلسات رسمی، صدایشان شنیده نمی‌شد.

این تضاد، باعث شد که دانشگاه‌ها به‌جای پیشرفت، درگیر کشمکش‌های داخلی شوند؛ و محصلین، قربانی این بی‌ثباتی گردند.

🧠 تلاش‌های مستقل برای اصلاح؛ صدایی در خلأ

برخی استادان و محصلین، تلاش کردند برنامه‌های آموزشی را اصلاح کنند: تهیه منابع جدید، برگزاری ورکشاپ‌های بالینی، و ایجاد کورس‌های تحقیقاتی.

اما این تلاش‌ها، اغلب با سنگ‌اندازی مواجه شدند: از سوی مدیریت دانشگاه، از سوی وزارت، یا حتی از سوی همکاران.

نبود حمایت مالی، نبود استقلال علمی، و نبود نهادهای اعتباردهی، باعث شد که این تلاش‌ها به‌ندرت به نتیجه برسند.

🏛️ وزارت صحت؛ نفوذ جناحی و بی‌درکی ساختاری

در وزارت صحت عامه، بسیاری از پُست‌های کلیدی به افراد وابسته به احزاب سیاسی یا شبکه‌های قومی واگذار می‌شدند.

این افراد، نه‌تنها فاقد تخصص بودند، بلکه درک درستی از نظام صحی نداشتند؛ و اصلاحات را یا متوقف می‌کردند، یا به مسیر اشتباه می‌بردند.

در مواردی، پیشنهادهای علمی برای بهبود سیستم، به‌دلیل تضاد با منافع جناحی رد می‌شدند؛ و این خود، ناامیدی را در میان کادرهای علمی افزایش داد.

📉 پیامدها؛ رکود علمی و فرار مغزها

دانشگاه‌ها، به‌جای تولید دانش، به مراکز صدور مدرک بدل شدند.

تحقیق علمی، همچنان غایب بود؛ و هیچ رساله‌ای با معیارهای بین‌المللی نوشته نمی‌شد.

بسیاری از استادان جوان، یا مهاجرت کردند، یا به سکوت علمی پناه بردند؛ و نسل جدید، بدون الگوی علمی، وارد میدان درمان شد.

در مجموع، دانشگاه‌های طبی افغانستان در این دوره، به‌جای آن‌که موتور اصلاح نظام صحی باشند، درگیر میراث سنگین گذشته، تضادهای نسلی، و نفوذ جناحی شدند. اصلاح واقعی، نیازمند استقلال علمی، پالایش ساختار اداری، و حمایت از تلاش‌های مستقل بود—نه فقط تغییر چهره‌ها، بلکه تغییر ذهنیت‌ها.

بخش نهم: فراموش‌شدگان نظام صحی؛ طب وقایوی، طب عدلی و سلامت عمومی
در میان هیاهوی بازسازی، ساختمان‌های جدید، و افتتاح مراکز درمانی، دو ستون حیاتی نظام صحی افغانستان در سکوت فراموش شدند: طب وقایوی و طب عدلی. در حالی‌که توجه دولت و مؤسسات بیشتر به طب معالجوی معطوف بود، سلامت عمومی و عدالت طبی به حاشیه رانده شد—و این غفلت، پیامدهای سنگینی برای جامعه در پی داشت.

🧪 طب وقایوی؛ قربانی بی‌توجهی ساختاری
در سال ۱۳۴۵، ریاست طب وقایوی با همکاری سازمان جهانی صحت و یونیسف تأسیس شد و توانست در مدت کوتاهی، اقدامات مؤثری در مهار بیماری‌هایی چون کولرا، چیچک، توبرکلوز، جذام، لشمانیا، و تراخم انجام دهد. اما پس از آغاز جنگ‌های داخلی و به‌ویژه در دوران بازسازی، این بخش به‌کلی از اولویت‌ها خارج شد.

برنامه‌های واکسیناسیون، گرچه ادامه یافتند، اما بیشتر به‌صورت پروژه‌ای و وابسته به دونرها بودند.

آموزش عمومی در مورد پیشگیری از بیماری‌ها، تغذیه، و بهداشت محیط، تقریباً نادیده گرفته شد.

مراکز صحت عامه در ولایات، فاقد تجهیزات، پرسونل، و بودجه کافی بودند؛ و نقش نظارتی‌شان به‌تدریج تضعیف شد.

⚖️ طب عدلی؛ حلقه گمشده عدالت طبی
طب عدلی، که باید در خدمت عدالت، بررسی علل مرگ، و پاسخ‌گویی به جرایم طبی باشد، هیچ‌گاه جایگاه واقعی خود را در افغانستان نیافت. نه مراکز مجهز وجود داشت، نه متخصصین تربیت شدند، و نه نهادهای قضایی به آن اتکا داشتند.

در موارد مرگ مشکوک، تشخیص‌ها اغلب سطحی و غیرعلمی بودند.

هیچ مرکز ملی طب عدلی با معیارهای بین‌المللی تأسیس نشد.

آموزش طب عدلی در دانشگاه‌ها، محدود به چند لکچر نظری بود؛ بدون امکانات عملی یا کیس‌های واقعی.

🏥 تمرکز بر طب معالجوی؛ تجارت به‌جای سلامت
با گسترش مراکز صحی خصوصی، تمرکز نظام صحی به‌سمت درمان فردی و تجارتی سوق یافت. شفاخانه‌های خصوصی، با تجهیزات مدرن اما بدون نظارت علمی، به مراکز سودآور بدل شدند.

بسیاری از این مراکز، توسط مقامات دولتی، به‌ویژه مسؤلین وزارت صحت عامه تأسیس شدند؛ با استفاده از نفوذ اداری و منابع دولتی.

رقابت ناسالم میان مراکز دولتی و خصوصی، باعث شد که مراکز دولتی از منابع و توجه محروم شوند.

طب معالجوی، به‌جای آن‌که مکمل طب وقایوی باشد، به محور اصلی نظام صحی بدل شد؛ و سلامت عمومی به حاشیه رفت.

📉 پیامدها؛ نظامی نامتوازن و غیرپایدار

مردم، به‌جای پیشگیری، تنها در مراحل بحرانی به مراکز درمانی مراجعه می‌کردند؛ که هزینه‌بر و پرخطر بود.

نبود طب عدلی، باعث شد که اشتباهات طبی بدون پیگیری باقی بمانند؛ و اعتماد عمومی آسیب ببیند.

گسترش مراکز خصوصی، بدون نظارت، باعث شد که نظام صحی به‌جای خدمت، به تجارت بدل شود.

در مجموع، طب وقایوی و طب عدلی، دو ستون فراموش‌شده نظام صحی افغانستان بودند—ستون‌هایی که اگر تقویت می‌شدند، می‌توانستند سلامت عمومی را تضمین کنند و عدالت طبی را برقرار سازند. اما تمرکز بر طب معالجوی، گسترش مراکز خصوصی، و نفوذ مقامات دولتی در تجارت درمان، مسیر اصلاح را مسدود ساخت.

بخش دهم: طب روستایی، کارمندان نیمه‌تربیت‌شده و آنارشی درمانی
در روستاهای دورافتاده افغانستان، جایی که نه شفاخانه‌ای بود و نه داکتری، امید مردم به چهره‌هایی جوان و تازه‌تربیت‌شده گره خورده بود—کارمندانی که در کورس‌های کوتاه‌مدت صحی آموزش دیده بودند و حالا در نقش داکتر، نسخه می‌نوشتند، دوا می‌فروختند، و حتی جراحی می‌کردند. این چهره‌ها، گرچه با نیت خدمت آمده بودند، اما در غیاب نظارت، آموزش کافی، و نظام ارجاع، به عامل بحران بدل شدند.

🏥 طب روستایی؛ فرصت یا تهدید؟

پس از سال ۱۳۸۱، مؤسسات بین‌المللی با هدف گسترش خدمات صحی در مناطق محروم، برنامه‌هایی برای تربیت کارمندان صحی جامعه آغاز کردند.

این افراد، در دوره‌های کوتاه‌مدت چندماهه، آموزش‌های ابتدایی دریافت می‌کردند؛ اما در عمل، به‌جای انجام وظایف محدود، در نقش داکتر ظاهر می‌شدند.

در بسیاری از روستاها، این کارمندان به فروش دوا، تشخیص بیماری‌های پیچیده، و حتی انجام تزریقات خطرناک می‌پرداختند—بدون نظارت، بدون تخصص، و بدون نظام ارجاع.

⚠️ پیامدهای مداوای خودسرانه

بیماران با علائم پیچیده، به‌جای ارجاع به مراکز تخصصی، در محل درمان می‌شدند؛ که گاه منجر به مرگ یا ناتوانی دائمی می‌شد.

دواهای بی‌کیفیت، تاریخ‌گذشته، یا نامناسب، توسط همین افراد فروخته می‌شدند؛ و تجارت دوا، جای خدمت را گرفت.

در نبود طب عدلی و نظارت علمی، هیچ نهادی پاسخ‌گوی اشتباهات این افراد نبود؛ و مردم، قربانی بی‌سیستمی شدند.

📉 خروج تدریجی مؤسسات بین‌المللی؛ آغاز آنارشی درمانی

با کاهش بودجه‌های جهانی و تغییر اولویت‌های سیاسی، بسیاری از مؤسسات بین‌المللی از افغانستان خارج شدند یا فعالیت‌شان را محدود کردند.

طبق گزارش بی‌بی‌سی فارسی، گرچه ۸۵٪ مردم به خدمات ابتدایی صحی دسترسی داشتند، اما برای بیماری‌های جدی، همچنان به کشورهای همسایه سفر می‌کردند.

خروج مؤسسات، خلأ بزرگی در نظارت، آموزش، و تأمین دوا ایجاد کرد؛ و مراکز خصوصی، بدون کنترل، رشد کردند.

💸 گسترش تجارت صحی؛ نابرابری در دسترسی

مراکز صحی خصوصی، بیشتر در شهرها تأسیس شدند؛ و روستاها همچنان محروم باقی ماندند.

داکتران متخصص، در مراکز شهری متمرکز شدند؛ و مردم مناطق دور، به کارمندان نیمه‌تربیت‌شده وابسته ماندند.

نابرابری در دسترسی به درمان، به شکاف اجتماعی بدل شد؛ و سلامت، از یک حق عمومی به یک امتیاز طبقاتی تبدیل گردید.

🧠 پیامدهای اجتماعی و روانی

مردم، در مواجهه با درمان‌های ناکام، اعتماد خود را به نظام صحی از دست دادند.

روایت‌های تلخ از مرگ کودکان، اشتباهات طبی، و دواهای تقلبی، در حافظه جمعی ثبت شد.

نسل جوان، با مشاهده این وضعیت، یا از تحصیل در رشته طب منصرف شد، یا به مهاجرت علمی روی آورد.

در مجموع، طب روستایی، گرچه با نیت خدمت آغاز شد، اما در غیاب نظارت، آموزش کافی، و نظام ارجاع، به عامل بحران بدل شد. خروج مؤسسات بین‌المللی، گسترش تجارت صحی، و نابرابری در دسترسی، نظام صحی افغانستان را از مسیر عدالت و سلامت عمومی منحرف ساخت.

بخش یازدهم: از جمهوریت تا امارت؛ سلامت در گذر تحولات سیاسی
در تاریخ معاصر افغانستان، سلامت عمومی همواره آینه‌ای از وضعیت سیاسی کشور بوده است. با سقوط جمهوریت در سال ۱۴۰۰ خورشیدی و روی کار آمدن نظام جدید، امیدها و نگرانی‌ها در هم آمیختند. نظام صحی، که پیش‌تر نیز با چالش‌های ساختاری و فساد مواجه بود، اکنون در فضای تازه‌ای از بی‌ثباتی، ناتوانی اجرایی، و جناح‌بندی‌های پنهان به حیات خود ادامه می‌دهد.

🏛️ میراث جمهوریت؛ فساد و فرسایش اعتماد

در دو دهه جمهوریت، میلیاردها دالر کمک بین‌المللی وارد نظام صحی شد؛ اما بخش بزرگی از آن، به‌جای تقویت زیرساخت‌ها، صرف پروژه‌های نمایشی و قراردادهای مشکوک گردید.

گزارش‌هایی از خرید دواهای بی‌کیفیت، استخدام‌های غیرشفاف، و سوءاستفاده از بودجه‌های صحی، اعتماد مردم را به نظام درمانی تضعیف کرد.

در بسیاری از ولایات، مراکز درمانی ساخته شدند اما بدون پرسونل، تجهیزات یا نظارت مؤثر باقی ماندند.

⚖️ سقوط جمهوریت؛ آغاز فصل جدید با چالش‌های قدیمی

با تغییر نظام سیاسی، بسیاری از کارمندان صحی، به‌ویژه زنان، از وظایف‌شان کنار رفتند یا مجبور به ترک کشور شدند.

نظام جدید، گرچه وعده‌هایی برای حفظ خدمات صحی داد، اما در عمل با کمبود بودجه، خروج دونرها، و ناتوانی در مدیریت منابع مواجه شد.

طبق گزارش بی‌بی‌سی فارسی، گرچه ۸۵٪ مردم به خدمات ابتدایی صحی دسترسی دارند، اما برای بیماری‌های جدی، همچنان به کشورهای همسایه سفر می‌کنند.

🧩 ادامه جناح‌بندی‌ها؛ سلامت در سایه سیاست

نظام صحی، به‌جای استقلال حرفه‌ای، همچنان تحت تأثیر جناح‌های سیاسی، قومی و مذهبی باقی مانده است.

تعیینات در وزارت صحت، گاه بر اساس وابستگی‌های غیرتخصصی صورت می‌گیرد؛ و این امر، مانع اصلاحات ساختاری شده است.

مراکز صحی در برخی مناطق، با محدودیت‌های جنسیتی و فرهنگی مواجه‌اند؛ که دسترسی زنان به خدمات درمانی را دشوارتر کرده است.

🩺 ناتوانی اجرایی؛ سلامت در وضعیت اضطراری

کمبود دوا، تجهیزات، و پرسونل متخصص، نظام صحی را در وضعیت شکننده قرار داده است.

نبود سیستم نظارت، گزارش‌دهی و ارزیابی، باعث شده که اشتباهات طبی، سوءاستفاده‌ها، و بی‌عدالتی‌ها بدون پاسخ باقی بمانند.

در غیاب حمایت بین‌المللی، بسیاری از مراکز درمانی به‌صورت نیمه‌فعال یا تعطیل درآمده‌اند؛ و مردم، بار دیگر به طب سنتی یا خوددرمانی روی آورده‌اند.

🌱 چشم‌انداز؛ راهی به سوی اصلاح؟
گرچه وضعیت کنونی دشوار است، اما تاریخ نشان داده که سلامت عمومی می‌تواند نقطه آغاز بازسازی ملی باشد. استقلال نظام صحی، شفافیت در مدیریت، و بازگشت اعتماد مردم، نیازمند اراده‌ای فراتر از سیاست روزمره است. شاید روزی، سلامت نه ابزار قدرت، بلکه معیار انسانیت در افغانستان گردد.





منابع:

BBC Persian. «پیشینه خدمات بهداشتی در افغانستان.» دسترسی در ۱۵ اگست ۲۰۲۵. BBC فارسی.

Afghanistan International. «نشست بن و کرزی.» منتشر شده در ۲۰۲۴. دسترسی در ۱۵ اگست ۲۰۲۵. افغانستان اینترنشنال.

World Health Organization (WHO). Health System Profile: Afghanistan. Geneva: WHO Regional Office for the Eastern Mediterranean, 2002.

Médecins Sans Frontières (MSF). Medical Humanitarianism in Afghanistan: Challenges and Strategies. Kabul: MSF Afghanistan Office, 2003.

International Committee of the Red Cross (ICRC). Annual Report: Afghanistan 2001–2002. Geneva: ICRC, 2002.

United Nations Development Programme (UNDP). Afghanistan Human Development Report 2004: Security with a Human Face. Kabul: UNDP, 2004.

UNICEF Afghanistan. Annual Country Report 2003–2005. Kabul: UNICEF Regional Office, 2005.

USAID Afghanistan. Health Sector Progress Report 2002–2006. Washington, D.C.: USAID, 2006.

GAVI Alliance. Afghanistan Country Profile and Vaccine Delivery Strategy. Geneva: GAVI Secretariat, 2005.

وزارت صحت عامه افغانستان. «گزارش‌های آماری خدمات صحی، ۱۳۸۸–۱۳۹۵.» اسناد داخلی و مصاحبه‌های شفاهی با مسئولین پیشین وزارت صحت عامه.

وزارت تحصیلات عالی افغانستان. «گزارش‌های ساختاری و اصلاحات دانشگاهی، ۱۳۸۳–۱۳۹۵.» اسناد داخلی و مصاحبه‌های شفاهی با استادان دانشگاه‌های طبی کابل و مزار.

مصاحبه‌های شفاهی با متخصصین طب وقایوی و عدلی، انجام‌شده در کابل، مزار، و هرات، ۱۳۸۳–۱۳۹۵.

مصاحبه‌های شفاهی با کارمندان صحی جامعه در ولایات مختلف، ۱۳۸۵–۱۳۹۵.